|
فرشته ی قهرمان من امیر | ||
|
حقیقت ( یعنی بودن ) ایستادگی (یعنی عشق) و عشق (همین حضور فرشتگانی که به ناچار نام معلول را به یدک میکشند ) با نماد عشق و بودن پا به زمینی گذاشتی که همه بر روی دو پای خود راه میرفتند و تو خسته ... و من همچنان این بودن را در چشمانت دیدم و تو بر تکرار خستگی هایت پافشاری میکردی و من این حضورت را چه بر دستانم و چه بر پاهایم دوست داشتم و دارم . اما حال فقط با اندک صدایت دلخوشم که هستی و عشق مرا با چشمهای بارانی ات میبینی . و تو به تکرار این بودن ها و مشقتهایی را که من نامش راعشق مینامم مقاومتی بزرگ میکنی تا شاید روزنه ی بهشت هم برای من نمایان شود . و اما تو امیرحسین عزیزم برای تو می نویسم برای تو که این همه رنگ و زیبایی را نمی توانی ببینی برای تو که صدایی نداری که این همه درد را به سر دنیا هوار کنی برای تو پرنده پرو بال شکسته ی من برای تو فرشته نگهبان من آرام ترین کودک دنیا برای تو می نویسم که از اندوه دردهایت شکسته ام. برای تو که برچسپ معلولیت بر رویت نهاده شده باور نمی کنم باور نمی کنم...
[ سه شنبه ۱۳۹۲/۰۹/۱۲ ] [ 10:54 ] [ مامان امیر ]
|
||
| [ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin] | ||